نیکاراگوئه، ماریا یازده ساله با مادرش لیلیبت در لبه یک زباله دانی عظیم زندگی می کند. آینده آنها به فروش یک توله سگ اصیل به یکی از اعضای باند محلی بستگی دارد. هنگامی که معامله به پایان می رسد، لیلیبت باید به حومه شهر نقل مکان کند و ماریا را ترک کند تا در یک کارخانه بازیافت کار کند. روزها بدون هیچ نشانی از بازگشت مادرش می گذرد و ...

داستان فیلم درباره یک روزنامه‌نگار مطرح مکزیکی که اکنون تبدیل به یک مستندساز شده است. او سفری حماسی را به کشور خود آغاز می‌کند تا با هویت واقعی، روابط خانوادگی، خاطرات احمقانه و همچنین واقعیت گذشته روبرو شود، اما ...

یک زیست شناس مکزیکی که در نیویورک زندگی می کند به زادگاهش که در جنگل های پروانه ای باشکوه میچوآکان قرار دارد باز می گردد. این سفر او را مجبور می‌کند تا با آسیب‌های گذشته روبرو شود و ....

داستان این فیلم در یک شهر مرزی بی قانون به نام تیجوانا در مکزیک اتفاق می افتد و داستان دختری به نام لورا روایت می کند که با پدر و برادرش زندگی می کند و در آرزوی تبدیل شدن به یک ملکه زیبایی است، یک شب او به مراسم مجلل خانم باها دعوت می شود و او در آن مراسم به طور اتفاقی شاهد وقوع یک قتل می شود و ...

یک مرد میانسال عراقی که در تیخوانا حضور دارد ، تصمیم می‌گیرد به یک زن جوان مکزیکی که در جستجوی برادرش است ، کمک کند. اما …

داستان این فیلم درباره‌ی یک آهنگساز به نام پاول است ، او وارد یک روستای دورافتاده در مکزیک می‌شود که پدرش در آنجا درگذشته است. طولی نمی‌کشد که توجهش به سرنوشت یک شخص مفقود شده جلب می‌شود و…

پاریس، تابستان سال 1979 «آن» تهیه کننده فیلم است. بعد از آنکه معشوق و تدوینگر فیلم هایش او را ترک می کند تصمیم می گیرد با دوست و همکار قابل اعتمادش با ساخت فیلمی جدید این شکست را جبران کند. اما یکی از بازیگرانش به طرز وحشیانه ای به قتل می رسد و «آن» مورد بازجویی قرار می گیرد و مسیر زندگی اش خلاف انتظارش پیش می رود.

یک خواهر و برادر پس از چند سال سرگردان گشتن در یک شهر مخروبه و جست و جو برای یافتن غذا و سرپناه وارد آخرین ساختمان شهر می شوند. در این ساختمان مردی وجود دارد که به آنها پیشنهادی خطرناک برای زنده ماندن می دهد که …